ادامه#ویژگی_های_روحانیت_شیعه_(3)_
.عدم وابستگی به غیر خدا
از دیگر ویژگیهای رو حانیت شیعه ،عدم وابستگی به غیر خدا است.از دیدگاه عالمان شیعی تنها خداوند سبحان حق ولایت برمردم وتمام مخلوقات را داردو بسط و گسترش این ولایت،از جانب خداوند به پیامبر اکرم صل الله علیه وآله وپس ازاو به حضرت وصی علیهم السلام وامامان معصوم علیهم السلام و سپس عالمان دینی سپرده شده است.بر این اساس سازمان روحانیت شیعه،مسقیما خود را در برابر خداوند و ائمه علیه السلام مسئول دیده و هیچ گونه وابستگی به غیر خدا را برنمی تابد.توجه وایمان به این حقیقت که هر چه هست از خداوند متعال است و غیر او همه فانی هستند و متلق قدرت ها متعلق به اوست وتنها کسانی که از جانی او حق ولایت بر مردم دارندشایسته عهده داری امور جامعه هستند،سبب می شود تا روحانیت در زندگی صنفی خود،جز خدا و رضایت او و خواسته او هیچ چیز را نخواهد و در مقابل تمام قدرت نماهای پوشالی و زیاده خواهی های آنان بایستد و هرگز دین را به دنیا نفروشد.
#ویژگی_های_روحانیت_شیعه__1)_
بررسی تحلیلی و کار کردی تاریخ روحانیت شیعه،نشان می دهدکه این صنف ،همواره دارای چند ویژگی و شاخصه اساسی بوده است که مجموع ان ها،سبب تمایز بارز آن از دیگر نظایرش می شود.این ویژگی ها ،علاوه برنمایش امتیازات حوزه شیعی،می تواند به عنوان شاخص ها و سنجه هایی برای تشخیص طلبه و روحانیو ن اصیل شیعی از روحانی نمایان نیز به کار روند.برخی از مهمترین ویژگی ها،عبارتند از:
وحید محوری وتوحیدگستری
«توحید»،اساس و بلکه روح دعوت های الهی ودین اسلام است که در همه نظام ها واجزای خرد و کلان آن ساری و جاری است.می توان همه رسالت های دستگاه هدایت الهی از پیامبران واوصیای الهی ایشان علیهم السلام تا حوزه های علمیه را در«توحید گستری» وبسط همه جانبه توحید در جان ها وجوامع بشری خلاصه نمود.این ویژگی در مبانی اعتقادی و روش های عملی شیعه و روحانیت شیعی در طول تاریخ آن با نحو بارز و مشهودی قابل مشاهده است،و باید در سراسر زندگی علمی وعملی طلبه روحانی شیعی نیز دنبال شود.
ادامه مطلب روزهای آینده انشاءالله منتشر خواهد شد
ادامه #ویژگی_های_روحانیت_شیعه_(2)_
ولایت محوری و ولایت گستری یا امتدادبخشی به «نظام ولایی»
شکل گیری حول محور ولایت ائمه معصوم (علیه السلام)و امتداد بخشی به آن،ازمهم ترین ویژگی های اختصاصی روحانیت شیعه است.عالمان شیعی همواره خودرا همواره ریزه خوار مائده الهی ولایت معصومین (علیه السلام)-که خود امتداد ولایت الهی خدای سبحان است-دانسته و نهایت تلاش ممکن را به کار میبستنئد تا دعوتگر به دستگاه ولایت الهی وامتدادبخش آن باشند.در واقع نظام ولایت روی دیگر سکه«توحید» است که تجلیات مختلفی دارد که یکی از مهمترین آنها در مناسبات اجتماعی و تشکیلاتی جامعه ایمانی ولایی،نمودار میشود.بنای توحید که مبنای فکری و اعتقادی و اجتماعی و عملی ماست در وحدت است…در جامعه توحیدی ،که وقتی مبدا و صاحب هستی سلطان عالم وجود وحی و قیومی و قاهری که همه حرکات وپدیده های عالم،مرهون اداره و قدرت او می باشد،یکی است،انسان هاچه سیاه چه سفید چه دارای خون های مختلف و نژادهای گوناگون و وضعیت اجتماعی مختلف با یکدیگر خویشاوندند؛چون به آن خدا وصلند،به یک جا متصلند از یک جا مدد میگیرند.این نتیجه قهری اعتقاد به توحید است.«ولایت» هم معنایش همین است؛«ولایت» یعنی پیوند و ارتباط تنگاتنگ و مستحکم و غیر قابل انفصال و انفکاک است.جامعه اسلامی که دارای ولایت است یعنی همه اجزا آن به یکدیگر و به آن محور و مرکز این جامعه-یعنی«ولی»متصل است.لازمه همین ارتباط و اتصال است که جامعه اسلامیدر درون خود یکی است و متحد و موتلف ومتصل به هم است و در بیرون نیز اجزای مساعد با خود را جذب می کند و اجزایی را که دشمن باشند،به شدت دفع می کند و با آن معارضه می نماید؛یعنی«اشداءعلی الکفار رحماء بینهم» .لازمه ولایت و توحید ،جامعه اسلامی است.این مبنای توحید و اعتقاد به وحدانیت حضرت حق جل وعلا،در تمام شئون فردی و اجتماعی جامعه اسلامی تاثیر می گذارد و جامعه را به صورت یک جامعه هماهنگ و مرتبط با یکدیگر و متصل و برخوردار از وحدت (وحدت جهت وحدت حرکت و وحدت هدف)می سازد. طبق مبانی اعتقادی شیعه،یکی از مهم ترین ساختارها،«نظام ولایت»است که از «ولایت مطلق الهی»سرچشمه گرفتهو در قالب ولایت رسول الله صلی الله و آله و ائمه علیهم السلام امتداد یافته ،و در عصر غیبت نیز جهت پیوند امامت و امت،به شکل های مختلفی تجلی کرده است.نظام ولایت چه در زمان حضور ائمه علیهم السلام و چه در عصر جدایی ظاهری شیعه از امام معصوم علیه السلام،تغییرات وتطورات فراوانی داشته و بسته به ظرفیت و شرایط درونی و بیرونی جوامع شیعی، در قالب هایی چون«استفتئات اعتقادی فقهی»،«وکالت»،«نیابت»(عام وخاص)،«نقابت»،«ولایت فقیه»،و… رخ نموده وادامه و بسط یافته است
ادامه مطالب
روزهای آینده منتشر خواهد شد.
#اگر_نماز_شب_نخوانیم_ورشکست_میشویم
وسط شب که مصطفی برای نماز شب بیدار میشد، غاده (همسر شهید) طاقت نمیآورد، میگفت: «بس است دیگر. استراحت کن، خسته شدی.» و مصطفی جواب میداد: «تاجر اگر از سرمایهاش خرج کند، بالاخره ورشکست میشود، باید سود در بیاورد که زندگیش بگذرد. ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم ورشکست میشویم.» اما غاده که خیلی شبها از گریههای مصطفی بیدار میشد کوتاه نمیآمد، میگفت: «اگر اینها که این قدر از شما میترسند بفهمند این طور گریه میکنید… مگر شما چه معصیت دارید؟ چه گناه کردید؟ خدا همه چیز به شما داده، همین که شب بلند شدید یک توفیق است.» آن وقت گریه مصطفی هقهق میشد، میگفت: «آیا به خاطر این توفیق که خدا داده او را شکر نکنم؟»
#نمازهایت را عاشقانه بخوان.
حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری،
قبلش فکر کن چرا داری نماز میخوانی و با چه کسی قرار ملاقات داری!
آن وقت کم کم لذت میبری، از کلماتی که در تمام عمر داری تکرارشان می کنی.
تکرار هیچ چیز جز نماز در این دنیا قشنگ نیست … !
[برگرفته از نغزهای زیبایی شهید مصطفی چمران]
#نماز در میدان#نبرد
#اولین نماز و آخرین نماز (خاطره ای از شهید مصطفی چمران )
رضا سگه یه لات بود تو مشهد
یه روز داشت میرفت تو دعوا شهیدچمران دیدش، دستش گرفت و گفت اگه مردی بیا بریم جبهه
به غیرتش برخورد و به همراه شهید چمران رفت به جبهه
تو جبهه واسه خرید سیگار با دژبان درگیر میشه و با دستبند آوردنش تو اتاق شهید چمران،
رضا شروع میکنه به فحش دادن به شهید چمران، وقتی دید که شهید چمران به فحش هاش توجه نمیکنه . یه دفه داد زد کچل با توأم!
شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت : چیه ؟ چی شده عزیزم؟
چیه آقا رضا، چه سیگاری میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید
آقا رضا که تحت تأثیر رفتار شهید چمران قرار گرفته میگه:
میشه یه دوتا فحش بهم بدی؟! کشیده ای، چیزی!شهید چمران : چرا؟
آقا رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده. تاحالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!
شهید چمران: اشتباه فکر میکنی.!یکی اون بالاست، هرچی بهش بدی میکنم، نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده.هی آبرو بهم میده
گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده بگم بله عزیزم. یکم مثل اون شم
آقا رضا جاخورد و رفت تو سنگر نشست و زار زار گریه میکرد. اذان شد،
آقا رضا اولین نماز عمرش بود. سر نماز موقع قنوت صدای گریش بلند بود
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد .صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد
آری آقا رضا اولین و آخرین نماز عمرش را خواند و پرکشید… !
خاطرات شهید چمران
#معممین حتما بخوانند
#چه زشت و ناشایست است برای پزشکی که درباره عوارض استعمال دخانیت سخنرانی های علمی دارد و مقاله های متعدد علمی نوشته است ، رو آوردن به استعمال مواد دخانی بی شک مردم از چنین پزشکی رویگردان می شوند .
این گونه طبیبان آبروی اطبای دیگر را نیز می برند و مردم را نسبت به جامعه پزشکی بدبین می سازند .
ورزشکاری که مردم را به ورزش و سلامتی و تندرستی فرا می خواند اگر مردم او را در قهوه خانه ای در حال استعمال قلیان ببینند از وی رویگردان و بیزار می شوند .
پدری که فرزندانش را به صداقت و راستگویی امر می کند و خودش رو به کژی و کژ گویی می آورد هرگز نمی تواند در تربیت فرزندانش موفق باشد چرا که حرف و عمل او دو تاست !
مردم انتظار دارند که ما طلاب که آنان را به سوی خدا و انجام فرامین الهی فرا می خوانیم خود به حرفهایی که می زنیم باور داشته باشیم و عمل کنیم و این انتظاری بر حق و به جاست .
ما باید از کار هایی که مردم را نسبت به طلاب و روحانیون و حوزه مقدس علمیه دلسرد می سازد به شدت پرهیز نماییم .
بیش از هزار سال است که علمای حوزه با خون دل فراوان اسلام و شیعه را به این جا رسانده اند و این کمال بی انصافی است که من طلبه با دقت نکردن بر روی رفتارم ،زحمات آنان را کم رنگ سازم و مردم را نسبت به دین خدا دلسرد سازم .
هیچ چیز همانند عامل بودن به سخنانی که مردم را به عمل کردن به آن ها فرا می خوانیم برای یک روحانی و طلبه جدابیت نمی آورد.
مردم پیش از آن که به سخنان و پند و اندرز و موعظه های ما گوش فرا دهند به رفتار و کردار و گفتار ما می نگرند .
پیامبر و اهل البیت علیهم السلام عالم عامل بودند و خود به آن چیز هایی که مردم را به عمل کردن به آن ها امر می کردند عمل می نمودند.
اگر حضرت علی علیه السلام دم از زهد و بی رغبتی به دنیا می زند خود بیش از همه از دنیا و زیبایی های خیره کننده و گمراه کننده آن رو گردان است .
حضرت علی علیه السلام با وجود داشتن نخلستانهای سرسبز و حاصلخیز در نهایت زهد زیست .
علمای الهی و خداجوی حوزه علمیه نیز هم چون مولای خویش عالم عامل بودند .
شیخ مرتضی انصاری آن مرجع عظیم الشان جهان شیعه اگر طلاب را به زهد و ساده زیستی فرا می خواند خود بیش از همه به سخنانش عمل می کرد و زندگیش از همه طلاب ساده تر و بی آلایش تر بود .
امام خمینی آن بت شکن بزرگ اگر مردم را به تقوا و زهد و خداترسی فرا می خواند خود بیش از همه پرهیزکار بود و با این که می توانست بهترین زندگی را برای خود فراهم کند در نهایت زهد زیست .
اگر خدای ناکرده طلبه و روحانی به سخنانی که خود برای مردم می گوید باور نداشته باشد و به قول معروف عالم بی عمل باشد بسیار به دین ضربه می زند و زمینه روی گردانی مردم از اسلام و روحانیت را فراهم می آورد .
طلاب و بویژه روحانیون که ملبس به لباس روحانیت هستند باید بسیار مراقب گفتار ، رفتار و کردار خویش باشند .
کسی که لباس روحانیت را بر تن می کند باید هم چون صاحبان اصلی این لباس یعنی علمای ربانی و وارسته حوزه مقدس علمیه عالم عامل باشد .
امیرالمومنین علی علیه السلام در این راستا این گونه می فرماید :
من نصب نفسه للناس اماما فعلیه ان یبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره ، ولیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانه ، و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس و مودبهم .
هر که خود را پیشوای مردم قرار دهد ، باید پیش از آموزش دیگران به آموزش خود بپردازد و پیش از آن که به زبان [ مردم را ] تربیت کند ، با کردار و رفتارش تربیت نماید . آن که آموزگار و مربی خویش است بیشتر سزاوار احترام و تجلیل است تا آن که آموزگار و مربی مردم است . ( 1 )
در زمان ما دشمنان اسلام و تشیع به صورت گسترده بر ضد روحانیت شیعه مشغول فرافکی و تهمت زنی هستند تا از این ره گذر از ارادت مردم نسبت به علما و مراجع بکاهند و آنان را از اسلام روی گردان سازند .
حوزه علمیه باید درباره معمم شدن طلاب سخت گیر باشد و این گونه نباشد که هر طلبه پیش از خودسازی به خود جرات دهد این لباس که یادگار علمای بزرگی چون استاد شهید مرتضی مطهری است را بر تن نماید .
کسی که این لباس را بر تن می کند و مردم او را حجت اسلام می نامند باید تمام رفتار و گفتار و کردارش اسلامی و الهی باشد و کار های او رنگ و بوی خدایی داشته باشد و حقیقتا حجت الاسلام باشد !
از کوچکترین تا بزرگترین کارهای ما طلاب و روحانیون باید مطابق با موازین اسلام و اخلاق الهی باشد .
طلاب و روحانیون باید بدانند که آبرو و عزت آنان از آن خودشان نیست و آبروی آنان از برکت اسلام و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است از این رو باید حرمت امام زمان علیه السلام و اسلام را حفظ نمایند .
طلاب و روحانیون باید بدانند که مردم بسیار مراقب رفتار و گفتار و کردار آنان هستند و مردم نسبت به هیچ قشر و گروهی چون طلاب و روحانیون حساس نیستند .
مردم تمام رفتار ما هم چون غذا خوردن ، راه رفتن ، لباس پوشیدن ،رفتار با دیگران ،نحوه برخورد با همسایگان ، نوع رفتار با همسر ، تربیت فرزند و … همه و همه را زیر نظر دارند چرا که ما الگوی آنان می باشیم .
اگر طلبه ای می دانند که نمی تواند آن چنان که شایسته است مراقب رفتار خود باشد باید نه خود و نه حوزه علمیه به وی این اجازه را بدهد که او لباس روحانیت را بر تن کند و آبروی حوزه و اسلام را در خطر بیندازد .
پیامبر درباره نوع رفتار علما و طلاب این گونه می فرماید :
زیبنده است که دانشمند کم خنده باشد و پر گریه ، شوخی نکند ، داد و فریاد نکشد ، ستیزه و بحث و مجادله نکند ، اگر سخن گفت سخن حق بگوید و اگر خاموش ماند ، از باطل خاموشی گزیند ، اگر وارد بحث شد با ملایمت وارد شود و اگر از بحث کنارکشید با بردباری کنار کشد . ( 2 )
کتاب آیین طلبگی
#سعه_صدر_در_تبلیغ_
هیچ کاری در دنیا سخت تر و# پر مشقت تر از تغییر دادن انسان ها نمی باشد. از این روست که ارشاد و هدایت مردم در پیش گاه عدل الهی این گونه ارزشمند است.
از این روست که خداوند بهترین بندگانش را به مقام نبوت مبعوث نمود . کار تبلیغ و اشاعه دین کاری بس بزرگ است که تنها انسان های بزرگ قادر به انجام آن هستند .
تنها انسان هایی که دارای روحی عظیم و دلی وسیع هستند می توانند به هدایت خلق بپردازند .
آن هنگام که فرعون سر به طغیان نهاد و از بندگی خدا به در آمد و طوق بندگی شیطان را بر گردن آویخت ، آفریدگار مهربان از سر لطف و رحمت کلیم خود حضرت موسی علیه السلام را به سوی فرعون روانه ساخت .
آفریدگار مهربان آن چنان بندگانش را دوست دارد که نمی تواند شاهد باشد که حتی فرعون در دام شیطان گرفتار آمده است .
خداوند حضرت موسی علیه السلام را مامور نمود تا به پیش فرعون رود تا شاید او دست از طغیان و گردنکشی و سرکشی بردارد و به جای گفتن : “انا ربکم الاعلی “، بگوید :"انا اعبد الله".
« اذهب الی فرعون انه طغی . برو به سوی فرعون ، او طغیان کرده است . » ( 1 )
حضرت موسی بی چون و چرا و بی آن که دلیل تراشی و بهانه جویی کند اطاعت امر حضرت سبحان نمود .
کلیم خدا تنها یک در خواست از حضرت حق نمود « قال رب اشرح لی صدری » گفت : « پروردگارا سینه ام را گشاده دار » ( 2 )
حضرت موسی می توانست خیلی چیزهای دیگری از خداوند طلب نماید مثل این که : خدایا به من پول و امکانات عالی و فراوان عطا فرما . آفریدگارا به من لشگری نیرومند عطا نما . پروردگارا دوستان فرعون را ذلیل کن و یاران مرا عزیز فرما و … .
اما حضرت موسی علیه السلام تنها از خدا شرح صدر در خواست نمود .
از چه رو حضرت موسی از خدا شرح صدر درخواست کرد ؟
این خواسته حضرت موسی علیه السلام نشان دهنده آن است که هیچ چیز در تبلیغ و اشاعه مذهب و هدایت خلق به سوی رب العالمین ، هم چون سعه صدر کارگشا نیست .
اگر چیزی بهتر و کار آمدتر در کار تبلیغ و ارشاد و دستگیری و هدایت خلق وجود داشت بی شک موسی علیه السلام آن را از خداوند در خواست می نمود .
طلاب جوان باید بدانند که در کار تبلیغ همیشه افرادی هستند که به این آسانی ها زیر بار حرف حق نمی روند و چه بسا آزار و اذیت هایی نیز از سوی آنان به ما برسد .
یک مبلغ دینی باید پیش از هر کاری به خود سازی مشغول شود و ظرفیت خود را بالا برد .
اگر پیامبر و فرزندان پاک و مطهرش ، سعه صدر نداشتند هرگز اسلام بر کفر پیروز نمی شد .
بسیاری از شما خوانندگان گرامی داستان آن یهودی که هر روز بر سر مبارک حضرت محمد صلی الله علیه و آله خاکستر می پاشید را شنیده اید .
پیامبر ما قلبی وسیع به وسعت آسمان بی کران داشت . هیچ کس همانند حضرتش شرح صدر نداشت . ایشان هرگز از کوره در نمی رفت و رفتار ناپسند و ناشایست آن یهودی را تحمل می نمود .
روزی پیامبر رحمت و محبت دیدند که امروز خبری از آن یهودی نیست . از یارانشان سراغ او را گرفتند . به حضرتش عرض نمودند که آن مرد یهودی بیمار است و اکنون در بستر بیماری خفته است . حضرت به یارانشان گفتند بیایید برویم عیادت آن یهودی !
اصحاب حضرت بسیار تعجب کردند . پیامبر وارد خانه یهودی شدند و در کنار بستر او بر زمین نشستند و از وی احوال پرسی نمودند . یهودی رویش را به سوی دیگر برگرداند چرا که نمی توانست در چشمان پیامبر نگاه کنند . پیامبر برخواستند و در آن سو نشستند . یهودی از شرمساری رو انداز خود را بر روی سر کشید و در همان حال شهادتین خواند و مسلمان شد !
اگر رسول الله هم چون بسیاری از ما سعه صدر نداشتند و ظرفیشان کم بود و زود از کوره در می رفتند ، هرگز یهودی و بسیاری دیگر همانند آن یهودی جذب اسلام نمی شدند .
برخی از طلاب بر این باورند که تبلیغ یعنی این که ما به مناطقی برویم که مردمی مذهبی و خدا باور دارند و به آسانی به سخنان ما گوش فرا می دهند و آن ها را قبول می نمایند .
ما زمانی در کار تبلیغ به موفقیت می رسیم که بتوانیم افرادی را که از دین گریزان شده اند و رو به لجاجت آورده دستگیری نماییم و زنگار از آیینه دلشان بزداییم تا نور خدا بار دیگر بر دل آنان بتاید .
در روزگار فعلی که شبکه های ماهواره ای بیست و چهار ساعت در حال منحرف کردن مردم بویژه جوانان هستند ، کم نیستند مردمی که از دین گریزان شده و با خدا و دین قهر نموده اند .
طلاب و روحانیون باید فکری به حال این دسته از مردم جامعه بکنند . چرا که اگر نتوان این ها را دستگیری و هدایت نمود آنان روز به روز از خدا دورتر می شوند و عده ای دیگر را نیز با خود به درون باتلاق تباهی می کشانند .
کسانی که با گناه و فساد خو کرده اند را نمی توان یک شبه تغییر داد و آنان را از حکومت شیطان بدر آورد و وارد حکومت الله نمود .
کم هستند مردمی که یک شبه بتوانند گناهان خود را به کناری نهند و توبه نصوح کنند و وارد جرگه بندگی رب العالمین شوند .
به طور مثال ، از دختر جوانی که در خانواده ای رشد کرده و تربیت شده که حجاب و محرم و نامحرم و حیا در آن خانه جایگاه و مفهومی نداشته است نمی توان انتظار داشت با یک جلسه سخنرانی و صحبت ما هر چند هم عالی و علمی باشد بی درنگ تغییر کند .
باید به این گونه جوانان فرصت و زمان داد . چه بسا برای هدایت و دستگیری چنین جوانانی به چندین سال وقت و زمان نیاز باشد .
این جاست که اگر ما طلاب به عنوان طلایه داران فرهنگ و به عنوان وارثان پیامبر و اهل البیت علیهم السلام و به عنوان حافظان دین و دیانت ، سعه صدر نداشته باشیم و ظرف دلمان کوچک باشد نمی توانیم به رسالت اصلی خود که همان تبلیغ دین است عمل نماییم .
تمام ابنیاء الهی پیش از برگزیده شدن به مقام رسالت به چوپانی مشغول بودند .
نقل می کنند روزی گوسفندی از گله ای که حضرت ابراهیم علیه السلام چوپان آن بود گریخت . حضرت به دنبال آن گوسفند روانه شد ، گوسفند بسیار جست و خیز کرد و به این سو و آن سو دوید و حضرت را از
کسی در من مویه می کند،ضجه می زند،درد می کشد،کسی در من مویه می کند،صدایش از ته چاهی بی انتها بیرون می خزد،ودر اعماق جانم می پیچد ودر امواج قیرگون آب ته چاه تنیده می شود، وبالا می اید، می درد،وبالا می اید،می خراشد و بالا می خزد.
ودر من چاهی است به عمق شبهای زمستان وحنجره ای در ته آن همه ی ناله های دنیا را زخمه می زند.درد می کشد، ضجه می زند،باید که رهاشود از این چاه ،باید کسی باشد که بشنود ،کسی باشد که بفهمد و درک کند ،بله اولین نفری که می تواند کمکم کند خودم هستم باید درست بیاندیشم و فکر کنم که راه درست را پیدا کنم.
آخرین نظرات